هوش مصنوعی و اخلاقیات
- امیرعلی شریف محسنی
- مقالات هوش مصنوعی
- 18 اردیبهشت 1403
هوش مصنوعی یا AI یکی از پردامنهترین و چالشبرانگیزترین حوزههای علمی امروزی است. هدف اصلی این رشته، ساخت سیستمها و ماشینهایی است که بتوانند رفتارهای هوشمند، شبیه به انسان از خود بروز دهند. اما سوال اصلی این است که چگونه میتوان چنین سیستمهایی را طراحی کرد؟ پاسخ به این سوال منجر به ظهور نظریات و رویکردهای مختلفی در حوزه هوش مصنوعی شده است.
یکی از قدیمیترین و سنتیترین رویکردها در هوش مصنوعی، رویکرد مبتنی بر قواعد یا سیستمهای خبره است. این رویکرد بر پایه منطق و تدوین مجموعهای از قواعد و اصول برای استنتاج و حل مسائل استوار است. سیستمهای خبره سعی میکنند با کدگذاری دانش انسانی در قالب قواعد IF-THEN، رفتارهای هوشمند را شبیهسازی کنند. برای مثال، یک سیستم خبره پزشکی میتواند با قواعد منطقی مربوط به علائم و تشخیص بیماریها برنامهریزی شود. اگرچه این رویکرد در حوزههای خاص و محدود نسبتاً موفق بوده، اما در مسائل پیچیدهتر با چالشهای عمدهای روبرو شده است.
در مقابل، برخی نظریهپردازان هوش مصنوعی معتقدند که برای رسیدن به هوش واقعی، باید سیستمها را بهگونهای طراحی کرد که بتوانند مانند انسانها یاد بگیرند. این رویکرد مبتنی بر یادگیری، یکی از متداولترین جریانهای فکری در هوش مصنوعی است. طرفداران آن معتقدند که نمیتوان تمام دانش و قواعد لازم برای هوش را از قبل تعریف و برنامهریزی کرد. در عوض، سیستمها باید قادر باشند از طریق مشاهده، تجربه و دادههای موجود، خودشان یاد بگیرند و الگوها را کشف کنند.
یکی از شاخههای مهم یادگیری ماشین، یادگیری تقویتی است که در آن سیستم از طریق آزمون و خطا، سیاستها و رفتارهایی را میآموزد که به بیشترین پاداش یا نتیجه مطلوب منتهی میشوند. مثلاً یک عامل هوش مصنوعی میتواند از طریق تقویت، نحوه بازی کردن بهتر شطرنج را فرا بگیرد.
رویکرد دیگری که طی چند دهه اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته، شبکههای عصبی مصنوعی یا یادگیری عمیق است. این رویکرد که الهام گرفته از معماری پیچیده مغز بیولوژیک است، در پی ایجاد مدلهای یادگیری عمیق با لایههای متعدد برای پردازش دادهها و کشف الگوهای پنهان آنهاست. شبکههای عصبی توانستهاند موفقیتهای چشمگیری در زمینههایی چون تشخیص گفتار، تصویر و بازیهای رایانهای کسب کنند.
اما نظریههای دیگری نیز در حوزه هوش مصنوعی وجود دارند که عمدتاً بر مبانی زیستشناختی، روانشناختی و شناختی تمرکز میکنند. برای مثال، هوش مصنوعی تکاملی سعی میکند با الهام از تکامل بیولوژیک و الگوریتمهای ژنتیک، سیستمهایی طراحی کند که به صورت تدریجی و گامبهگام توسعه یافته و به هوش دست پیدا کنند. از طرف دیگر هوش مصنوعی شناختی معتقد است که برای دستیابی به هوش واقعی، باید مدلهایی شبیه به ساختارها و فرایندهای شناختی و روانی مغز انسان ایجاد شوند.
یکی از چالشهای بزرگ در حوزه هوش مصنوعی، هوش مصنوعی عمومی یا AGI است. اکثر سیستمهای هوش مصنوعی موجود دارای هوش ضعیف یا هوش محدود هستند. یعنی تنها برای انجام وظایف خاص و محدودی طراحی شدهاند. اما هدف نهایی AGI، ایجاد سیستمهایی با هوش قدرتمند و گسترده مانند انسانهاست که قادر به درک جهان، استدلال، حل مسائل و یادگیری در حوزههای مختلف باشند.
هرچند بسیاری از دانشمندان معتقدند که هنوز راه درازی تا تحقق AGI در پیش است، اما تحقیقات نظری و عملی گستردهای در این زمینه در جریان است. برخی محققان به دنبال هوش مصنوعی قوی یا سوپرهوش انسانی یا ASI هستند؛ سیستمهای هوشی که از تواناییهای شناختی فراتر از انسان برخوردار باشند. اگرچه هنوز مشخص نیست چه زمانی چنین سیستمهایی محقق میشوند، اما برخی دانشمندان از عواقب و خطرات بالقوه چنین سیستمهای فوقپیشرفتهای نگران هستند. آنها هشدار میدهند که اگر هوش مصنوعی قوی به درستی طراحی و کنترل نشود، میتواند تهدیدی برای بشریت باشد.
در کنار نظریات فنی و علمی، بحثهای فلسفی مهمی نیز پیرامون هوش مصنوعی جریان دارد. برخی فیلسوفان معتقدند ماشینها هرگز نمیتوانند به هوش واقعی دست یابند زیرا هوش، پدیدهای ذاتاً انسانی و حاصل تجربه جسمانی و زیسته است. در مقابل، برخی دیگر استدلال میکنند که هوش میتواند از طریق محاسبات و الگوریتمها بازتولید شود. دیدگاههای فلسفی مختلفی نیز درباره ماهیت هوش، آگاهی، احساسات و درک وجود دارد که بر نظریات هوش مصنوعی تاثیرگذار است.
مسائل اخلاقی نیز یکی از چالشهای اصلی پیش روی هوش مصنوعی به شمار میرود. آیا سیستمهای هوشمند باید تابع اصول اخلاقی انسانی باشند؟ چگونه میتوان ارزشها و هنجارهای اخلاقی را در این سیستمها لحاظ و اعمال کرد؟ مسائل حریم خصوصی، امنیت و مسئولیت از دیگر چالشهای اخلاقی و حقوقی مرتبط با هوش مصنوعی هستند.
در نهایت باید گفت که هوش مصنوعی حوزهای بسیار گسترده و چندوجهی است. نظریهها و رویکردهای مختلفی برای سامان دادن به این قلمرو جذاب و پرچالش وجود دارد که هر کدام نقاط قوت و ضعفهای خاص خود را دارند. دستیابی به هوش واقعی و عمومی، مستلزم تلاش و پیشرفتهای بیشتر در زمینههای مختلف علمی از جمله علوم رایانه، ریاضیات، زیستشناسی، روانشناسی و حتی فلسفه است. گامهای آتی در این مسیر نقش تعیینکنندهای در شکل دادن به آینده بشریت و جامعه آینده خواهد داشت. به بیان دیگر، مانند بسیاری از تکنولوژیهای دیگر، هوش مصنوعی جای خودش را در زندگی روزمره انسانها باز خواهد کرد و این یک آینده ناگزیر است. بنابراین باید تلاش کرد تا پیش از آن که پنجرههای فرصت سیاستگذاری به طور کامل بسته شود برای برنامهریزی این حوزه دست به اقدام زد. حوزههای فراوانی ذیل موضوع هوش مصنوعی وجود دارد که نیازمند بررسی است. یکی از مهمترین حوزهها، مبحث اخلاقیات هوش مصنوعی است. به عنوان مثال باید پرسید در صورتی که خودروهای خودران منجر به تصادف و قتل کسی شوند مقصر کیست؟ در صورتی که از صدا و تصاویر افراد متعدد جامعه به منظور سواستفاده های غیر اخلاقی استفاده شود چه کسی را باید مسئول دانست؟ مصداقهای جرم گونه استفاده از این تکنولوژی چگونه خود را بروز می دهند؟ استفاده از این تکنولوژی برای تولید محتوای مستهجن چه احکامی دارد؟ در صورتی که یک سیاستگذار در اثر مشورت با هوش مصنوعی تصمیماتی بگیرد عواقب آن به عهده چه کسی خواهد بود؟ اطلاعات ساخته شده با هوش مصنوعی چگونه می تواند در زندگی روزمره مورد استفاده قرار گیرد؟ چه کسی پاسخگوی مشاغل از دست رفته در اثر پیشرفت این فناوری خواهد بود؟
پاسخ به این سوالات بیش از هر زمان در کشور ما و جامعه جهانی ضروری است. باید یادآور شد که الگوریتم های ماشینی برای زیست انسانی و محدودیت های آن صبوری نمی کنند. موج این تغییرات دامن بسیاری از مشاغل و گروهها را خواهد گرفت.